دموکراسی حرف نیست یک فرهنگ است باید آنرا شناخت پذیرفت وبه آن عمل کرد. آنان که با کلماتی درشت و پر طنین از دموکراسی سخن میگویند ولی در جزئی ترین کارها دمادم دموکراسی را زیر پا میگذارند دروغ میگویند

۱۳۸۷ آبان ۱, چهارشنبه

اسماعیل وفا. یاداشتک سی ام

یاداشتکها
یاداشتک سی ام
در باره آخوندها آخوندی قضاوت نکنیم
اسماعیل وفا یغمائی
عرض کنم خدمت دوستان که: ماجرای تاریخی امام جمعه و جماعت تویسرکان حتما معرف حضور همگان هست.ایشان با فرستادن عیال خود و شوهر یکی از نزدیکانشان به ماموریت، و تلاش کوتاه مدت چهارده دقیقه ای خود در برابر دوربین مخفی در اتاق خواب ، یکشبه هم نام خود را درسینه تاریخ ثبت نمودند وهم موجب شدند تا در سراسرجهان و ظرف سه روز صدها هزار نفر ایشان رابشناسندکار ایشان به کار اخوی حاتم طائی می ماند که به دلیل حسادت نسبت به معروفیت برادر سخاوتمندش و برای معروف شدن رفت و در چاه زمزم ادرار نمود و اگر چه فتوای قتلش صادر شد ولی از اخوی خود مشهور تر گردید. امام جمعه تویسرکان هم اگر چه برای هر دقیقه کار تاریخی خود تا حالا گویا حکم یکسال زندان گرفته و اگربه دلیل مصالح اسلام عزیز سنگسارش نکنند و حکومت دوام بیاورد باید پانزده سال یعنی برای هر یک دقیقه جفتگیری باید یکسال درزندان بماند همین وضعیت را پیدا کرده، و بنا بر مجموع چیزها اگر بتواند مثلافلنگ را ببندد و در برود مطمئن باشیدهم در اروپا و امریکا مثل برق به او هم پناهندگی سیاسی!! خواهند داد و هم از شخصیتهای برجسته اپوزیسیونی!! خواهد شد که از داخل به خارج آمده و یا صادر شده تا فتوای بی بخاری اپوزیسیون سالها در خارج مانده سیلی خورده هم از ارتجاع و هم از جهانخوار رنجها کشیده را صادر کند! و هم با بسیاری از بزرگان مکاتبه و مصاحبه خواهد کرد و بر عکس پناهندگان سیاسی قدیمی مورد جور قرار نخواهد گرفت و نامش مطمئنا در لیست تروریستی بیل کلینتون که خودش هم مقدارکی با شیخ تویسرکان هم سلیقه بود!! ثبت نخواهد شد.با همه اینها وقتی این دو سه روزه مجموع نوشته ها را در باره امام جمعه مادر مرده گرفتارخاتونبازخواندم و دیدم که چطور فیلمهای کامجوئی این بینوا را مثل نقل و نبات پخش کرده و داد و فریاد همه در آمده که این ملا چه عمل بیشرمانه ای نموده! چگونه اخلاق را خراب کرده! چطور کام جسته است و چطور حرکاتش موزون بوده و چطور و چطور و چطور... دیدم ای بابا مثل این که یکجای کار دارد می لنگد و اکثرا فریادشان در آمده که چه عمل بیشرمانه ای صورت گرفته و ملا چه کرده و چگونه! و خلاصه ماجرا شده همان ماجرای شعر ایرج میرزا و تصویر زن برهنه سر در کاروانسرا که
درهای بهشت بسته می شد
مردم همه می جهنمیدند
می خواهم عرض کنم گویا ملاها آنقدر در این هزار و چند صد ساله در کار خود موفق بوده اند که حالا هم که داد خیلی ها در آمده با طنین آخوندی در آمده و چشمهای خیلی ها دارد از زاویه نگاه آخوندی ماجرا را می نگرد. راستی ماجرا چیست؟ و اولا شما کدام ملای حکومتی را می شناسید که در طول تاریخ کشت و زرع و شخم زدن زمین دیگران را اگر اشتباه نکنم بقول سنت آنتوان قدیس، (که از شخم زدن زمین دیگران توسط کشیشها عصبانی بود)شخم نزده باشد، گویا هنوز بعضی باورندارند که برای رسیدن به مقامات بالا در حکومتهای جابر، بجز متصف بودن به انواع رذائل، همین دست باز داشتن درشخم زدن باغ رفقا و صفا کردن از زنای محصنه است، که ترکیب ترس از پروردگار آسمانی، یعنی ان جبار قهار و همزمان بهره بردن از خاتون زمینی و دست و پا زدن میان دست و پای خاتون وترس از جهنم و امید به بخشش پروردگار، آن «رحمان و رحیم» و «شفاعت مقدسین و جد مطهر» حال و هوائی ایجاد می کند که فقط روانشناسانی از قبیل یونگ و فروید و آدلر و فروم می شناسند و ملاهائی از قبیل امام جماعت تویسرکان تجربه کرده اند. دیگر این که یبقول رستم الحکما در کتاب رستم التواریخ: بخارات منوی در درون پیکر ملائی از نواحی پائین بالا رفته و مغز ملا را از کار انداخته واو را بیشتر به بخشش خدا و شفاعت مقدسین معتقد و نیز به زمزمه این شعر رستم الحکما واداشته که
افضل الالوان لون المستنیر
افضل الاشکال شکل المستدیر
وخاتونی بیچاره جدا بیچاره که حیثیت شخصی اش در شهری کوچک برای همیشه به باد رفته و معلوم نیست چه بر سرش بیاید، نیز به دلیلی که خود می داند، بیزاری از همسر،یا استفاده از قدرت اجتماعی و دینی و نیز فیزیکی شیخ شهر و یا سخنان چرب و نرم ملائی که بنام خدا شهری را به خم شدن در پشت سر خود وا میدارد و مردم زمام دین و ایمانشان را به دست او سپرده اند، زمام نفس اماره از کف داده، و در نهایت ملائی و خاتونی در گوشه ای از تویسرکان یکدیگر را بزیر کشیده اند.تجاوزی و جبری هم گویا، چنانکه شواهد نشان می دهد در کار نبوده، به حیله یا به غیر حیله خاتون به ملا و ملا به خاتون علاقمند بوده است و اینکه هر دو عیالوار بوده اند حکایتی است که اگر از جنبه حق و حقوق الهی و اسلامی اش بگذریم: در یک مملکت دموکراتیک که کار قضاوت را قانون و نه مذهب بر عهده دارد برایش تره هم خورد نمی کنند و می گویند تنبیه قانونی، که طبعا هنگام طلاق و به طور مالی اجرا می شود سر جای خودش، ولی خاتون و ملا به دلیل کششان به یکدیگر علیرغم عیالوار بودن نه سنگسار می شوند و نه زندانی، مقوله بیشرمانه بودن هم که اینقدر داد همه را در آورده حکایتی است که باید رفت و بررسی کرد که چیست که آیا نوع باشرمانه این روابط!! اگر از زاویه اخلاق مذهبی دادمان در آمده، حتی در شکل قانونی وحلال شرعی اش نزد بزرگان و قدیسان وجودداشته یا دارد! و کسانی هم هستند که با شرم و حیا با زن رفیقشان در آمیزند یا نه! که داد و فریاد جماعات از بیشرمانه بودن رابطه ملا و خاتون و تکنیک کاردر آمده است.در هر حال می خواهم با عرض معذرت بگویم خیلی از داد و فریادها در این ماجرا ، اگر از لذت وغلغلکهای دلپذیر خاص در هنگام دیدن فیلم ملای تویسرکانی،لذتی چون لذت خاراندن زخمی قدیمی، و زمزمه پنهان شوق انگیز یا لیتنی کنت معک، ایکاش با شما بودم !تهی نباشد ! تهی از نگاه درست اجتماعی و سیاسی ،نهایتا محبوس دراخلاق آخوندی و دین و مذهب آخوندیست و رنگ و بوی آخوندی دارد و کمتر کسی حواسش به این است که این جار و جنجال اگر چه شهر تویسرکان را تکان داده است اما در مملکتی که سالیان دراز است اخلاق عمومی و خصوصی به طور اساسی مورد تجاوز حکومت قرار دارد می تواند سایه بر روی کارها و اعمال کسانی بیندازد که هزار بار از ملای تویسرکانی فاسد تر و شرورترند وهمین هامی توانند در صورت لزوم با له کردن این ملای عشرتجوی بی اخلاق نه چندان درشت درزیر پای حکومت، نقاب اخلاق و خیر خواهی بر چهره بزنند و سمبل نجات اسلام و اخلاق برای کسانی بشوند که متاسفانه از اجداد نئندرتال مومنشان فاصله بسیار کمی دارند
باید به جای زوم شدن روی جفتگیری یک آخوند و خاتون،که ارزش مجرد آن :بیش از جفتگیری دو کانگورو در دشتهای استرالیا! و دو گور خر آفریقائی نیست! وجدا از اینکه آقا دین به باد رفت! و بیشرمی و بی ناموسی از حد گذشت! و زنای محصنه یا غیر محصنه انجام گرفت ! و خدا در آسمانها ردای سرخ پوشید و زلزله دیگری در راهست!پرسید که چرا بعد از پنج ماه یکمرتبه این ماجرا می ترکد؟باید رفت و دید این ملا در تویسرکان وجاهای دیگر و در ارتباط و به دستور همان کسانی که الان یقه اش را گرفته اند چند نفر را دستگیرکرده و به زندان سپرده و دستور شلاق ویا احتمالا رجمشان را صادر نموده؟. باید پرسید منبع این فتنه و فساد کجاست؟منبع این فساد با ملای تویسرکانی است یا آن دانه درشتهای طراز اول که آن بالا ملتی را اسیر امیال پست خود کرده اند. باید سئوال کرد چرا چهار پنجهزار زن تنفروش درسراسر ایران در دوران شاه به چند صد هزار در دوران شیخ رسیده؟ و چرا آمار یک شهر نو در تهران در دوران زنده یاد! محمد رضاشاه به سیصد و پنجاه مرکز فساد اعلام شده در تهران بالغ شده است ؟باید دید استفاده کنندگان از این بازار فحشا چند صد هزار نفری کی ها هستند و چه کسانی؟ آیا فقط اخوندها دارند داز این بازار استفاده می کنند یا کسانی دیگر هم هستند که در زیر پوست صورتشان می تواد جانوری پنهان شده باشد و با توجیهات مذهبی و نمونه های گذشته و دقیقا مذهبی و اسلامی ،در سن پنجاه شصت سالگی حرم درست کرده و دختران ده دوازده ساله را به بستر می کشند.این بایدها و دهها باید دیگر از این زمره را فارغ از حیطه محدود صرفا اخلاقی ومذهبی عمل بیشرمانه ای که طبعا با شرم نمی توانست انجام بگیرد پیش رو گذاشت تا آنانی که به قول ادیب الممالک فراهانی مام میهن را مورد تجاوز قرار داده اند
مادر توست این وطن که در طلبش خصم
نار تطاول به خاندان تو افکند
هیچت اگر هست غیرت و دانش و ناموس
مادر خود را به دست دشمن مپسند
و دخترکانی را که در انقلاب بهمن سال پنجاه و هفت دهانشان بوی شیر می داد ودر صفوف تظاهر کنندگان بر دوش مادرشان در خواب بودند و حالا شمار زیادی از آنان چون قدح و سبو دوش به دوش ودست به دست می گردند شناخته شوند. اخلاق مهم است بسیار بسیار مهم است و باید از آن دفاع کرد ولی با صرفا قضاوت اخلاقی حواسمان باشد که به قضاوت آخوندی حتی در باره آخوندی چون امام جمعه تویسرکان دچار نشویم.
بیست و سوم اکتبر المبارک دو هزار و هشت هجری فرنگی

۱۳۸۷ مهر ۲۸, یکشنبه

یاداشتکها. یاداشتک بیست و نهم. اسماعیل وفا



یاداشتکها
یاداشتک بیست و نهم
در تائید سخنان گهر بار سید محمد خاتمی
اسماعیل وفا یغمائی
عرض کنم خدمت دوستان که: برادر دوقلوی ژوکوند جناب سیدمحمد خاتمی که هم با لبخندش تعداد زیادی را کشته است! و هم با دوران حکومتش تعداد مختصری نویسنده و شاعر و روشنفکر را لقاء الله نمود و هم فرصت تاریخی و تاریخ خرابکنی برای ریشکلفتهای حاکم خرید اخیرا در مجلس ختم ایه الله راحل اشرفی اصفهانی سخنان گهر باری اراد فرموده اند که از جهات مختلف و در حالت تدمر قابل تفکر و تامل و تدبر است منجمله این سید بزرگوار دائم التبسم نکاتی در باره تروریسم فرموده اند که در لینکزیر می بینید و خوبست مورد توجه قرار گیرد.
خاتمي: تروریست مآبان مخالفان خود را وابسته به بیگانه معرفی میکنند ایشان برای تروریزم سه خصیصه ذکر فرمودند که: معتقدم هر جا ترور و تروريزم است، سه امر حتما ‌وجود دارد، يکي جمود در انديشه، ديگري خود برتربيني در احساس و سوم خشونت در رفتار. هر عمل تروريستي داراي اين سه خصيصه است.وي با بيان اينکه جمود در انديشه را در رابطه با پديده تروريزم با تسامح ذکر کرده‌‏اند، ‌‏ادامه داد: چرا که انديشه به ذات خود نمي‌‏تواند جامد باشد و در واقع ذهني که جامد مي‌‏شود يک تحريف بزرگ انجام شده است. يعني توهم خود را به جاي انديشه مي‌‏گذارد و سعي مي‌‏کند اين توهم را درجامعه جا بياندازد.خاتمي در بيان مشخصه ديگر پديده تروريزم اظهارکرد:‌‏ خود برتربيني به اين معنا است که فرد خود را برتر از ديگران مي‌‏ بيند و مي‌‏خواهد وجود و سليقه خود را به خواست و سليقه ديگران برتري دهد. صاحبان انديشه و کساني که از نظر احساس خود را برتر از ديگران مي‌‏دانند در رفتار خويش متمسک به خشونت مي‌‏شوند و در دنياي امروز نيز شرايط به گونه‌‏اي است که زمينه‌‏هايي که گفتم را بارور مي‌‏کند و به صورت پديده‌‏اي جدي و خطرناک در مي‌‏آورد.
دراینکه جمود در اندیشه و خود برتر بینی در احساس و خشونت در رفتار از زمره بیماریهائی است که باعث خلق تروریزم می شود می شود تردید روا نداشت اما به حاجی باید گفت حضرت ! آینه ای بیاب و آنرا مقابل سیمای جمهوری اسلامی و گله جات ملاهای حکومتی از ریشکلفتهای شکمپای چهار ستاره تا نمره موقتهای نوخط و ریش و سبیل هنوز در نیاورده وابسته به حکوت بگذار اینها که تو میگوئی خصلت ازلی و ابدی و ذاتی آخوند و حکومت آخوند است
در باره جمود در اندیشه که فکر میکنم بحثی وجود ندارد و قوانین سادات علوی قرن اول و دوم هجری را در مملکتی در قرن بیست و یکم به ضرب داغ و درفش به مردم حقنه کردن گوشه ای از این جمود است باقی اش را خودت بهتر میدانی که با تمام لبخندها تائید کننده و پیرو استادان حقنه جمود و عقب ماندگی بوده ای و اگرچه بخشی از همین مردم در آغاز رایشان را به نفع تو به صندوقها ریختند ولی امروز برای همه مشخص است که چه تحفه ای هستی
نکته بعدخود برتر بینی در احساس و من اضافه می کنم در عقل و منطق اگر بشود ملا را صاحب عقلی معقول دانست اولین نشانه مومن تراز مکتب بودن در چهار چوب جمهوری اسلامی است و گرنه اینهمه رنج و آزار نصیب بقیه نمی شد و ماجرای سرکوب اقلیتهای مذهبی و دینی و اعتقادی دستور روز نبود و اینطور با وجدان راحت خون نمی ریختند و من فکر میکنم ان حدیث قدسی لولاک لما خلقت الافلاک اگر به دست ملاها جعل نشده باشد، حتما توسط تک تک آخوندها مصادره شده تا بتواند خوراک خود بزرگ بینی بدترین دشمنان ملت ایران باشد و دائم این احساس را داشته باشند که چون از فلانجای فیل افتاده اند پی می توانند هر شرارتی را بکنند. در باره خشونت در رفتار هم بهتر است من حرفی نزنم آنهمه تیرباران و تجاوز و دار و شلاق و شکنجه و توهین به دخترک نه دهساله این مملکت تا پدران و مادران سالخورده ایرانی و آن همه ترور و جنایت در بیرون از مرزها احتمالا کار عمه مرحوم بنده است. بنابراین بد نیست یکبار هم که شده لبخندت را مثل عبایت به میخ آویزان نموده قدری خجالت بکشی.
نوزده اکتبر المبارک دو هزار و هشت هجری فرنگی

۱۳۸۷ مهر ۲۳, سه‌شنبه

یاداشتک بیست و هشتم. یاداشتکی بر نامه آقای اکبر گنجی

یاداشتکها
یاداشتک بیست و هشتم
یاداشتکی بر یاداشت اقای اکبر گنجی
اسماعیل وفا یغمائی
عرض کنم خدمت دوستان که یکی از دوستان گرمابه و گلستان و یاران عهد دانشگاه و دبستان نامه ای از نامه های آقای اکبر گنجی را برای من فرستاد و نوشت بخوان و صفا کن وبرق بپران و امضاهای کت و گنده ای را که خیلی هاشان از بزرگان کره خاکی ما هستند ببین. بنده هم خواندم و صفا کردم! صفا کردم که: هرچه تعداد آدمهای مخالف این رژیم بیشتر بشود وصداهای مخالف جدی بلندتر بشود و متعدد تر بشود البته واضح و مبرهن است که به نفع ملت ایران است، حتی اگر این آدمها آدمهائی بقول امام راحل بوده بوده باشند که سابق بر این جزو خادمان اسلام عزیز بوده باشند و بعدها انشالله راهشان را جدا کرده و به حر ابن یزید ریاحی اقتدا نموده بوده باشند. و نیز صفا کردم که حرفهای جناب گنجی انصافا در باره جنایات جمهوری اسلامی درست است و انشالله تعالی ایشان بیشتر از این از این جنایات بنویسند چون حتما اطلاعاتشان از امثال فقیر بیشتر است. بعد از صفا کردن ، البته مقادیر زیادی هم برق پراندم که الحق والانصاف امضا کنندگان وزنشان خیلی بالا بالا بوده و هست و هر کدامشان برای خودشان واقعا آدم حسابی هستند . اما بعد از صفا کردن و برق پراندن کمی هم بنا بر تاکیدات قرانی که می فرماید همیشه در امور تدبر و تامل کنید،منجمله در مزایای اسلام عزیز، بنده هم درمفاد نامه جناب گنجی تامل و تدبر نمودم و دیدم که: هزار البته حرفهای جناب گنجی در مورد این که حمله به خاک پاک ایران نارواست و بشکند دست و پا و کور شود چشم آن حرام لقمه حرامزاده یا حلالزاده ای! [چون حمله کننده به ایران حلالزاده هم که باشد عین حرامزاده است البته حرامزاده عقیدتی که حرامزادگی بیولوژیک گناهی ندارد و دست من و شما نبوده] که بخواهد به خاک پاک ایران حمله کند، که فقط ملت ایران و رزمندگان و ازادیخواهان این ملت است که اجازه حمله دارند آنهم حمله به دشمنان درونی ایرانزمین. و نیز حرفهای جناب گنجی در مورد «پاکیزگی و طهارت و معصومیت» امریکای عزیز البته درست است و دولت شریف امریکا همیشه نسبت به ملتهای جهان و «بخصوص ملت ایران» نظر لطف داشته است که ماجرای مصدق وفرستادن کیک و کلت برای حضرت امام راحل و قرار دادن اسم یک مشت از بندگان بیگناه خدا که علیه ستم جنگیده اند در لیست تروریستی و سالها فس فس کردن در برابر یک مشت آخوند به امید سود از زمره این محبتهاست! اما بنده یک سئوال ریزه میزه ای هم از آقای گنجی دارم که به قول مشدی ها، یره جان! آیا تمام هارت و پورت و فشار و جنایات و سرکوب و بقیه چیزهائی که شما نوشته ای ناشی از خطر حمله آمریکاست و از همان سالی که هزار و سیصد و پنجاه و هفت سال شمسی هجری از هجرت پیامبر بزرگ مسلمانان [رسول معصوم رحمت و رهائی و نقطه پرگار وجود که خدا تمام بی نهایت هستی را بخاطر او خلق فرمود و لولاک لما خلقت الافلاک را زمزمه کرد و همین الان یک میلیارد مسلمان در پناه اندیشه و پیام او البته غرقه در خیر و سعادتند] صلی الله علیه اله و سلم! خبر مبری از اختناق و سرکوب که چه عرض کنم بلکه کمر کوب و ته کوب خلق الله ایران نبود. ایا همان سال پنجاه و هفت که دسته دسته کارگزاران رژیم سابق را در دادگاههای غیر عادلانه وحشتناک شرع و به حکم مشتی ملای پلید سلاخی کردند و مال و جان و ناموس خانواده های انها بیرحمانه و سفاکانه و بیشرفانه در معرض تطاول قرار داشت قرار بود امریکا حمله کند!. آیا در فاصله سال هزار و سیصد و پنجاه و هفت تا شصت که شما بیشتر خبر دارید ،در خیابانها رفقای سابق شما چشم در می آوردند و کردستان و ترکمن صحرا و خوزستان به خون کشیده شد و قارنا و قه لاتان قتل عام شدند خطر حمله آمریکا وجود داشت. آیا سالهای شصت به بعد که هزاران جوان و نوجوان بر دار کشیده شدند و مورد شکنجه و تجاوز قرار گرفتند و هزاران مجاهد و فدائی و دموکرات و حتی اعضای حزب توده کشتار شدند خطر حمله آمریکا وجود داشت؟ آیا در کشتار هولناک سال شصت و هفت آمریکا می خواست حمله کند؟ آیا در جریان قتلهای زنجیره ای که چندین و چند شاعر و نویسنده را کشتند و آن خونریزیهای وزرات اطلاعات، خطر حمله آمریکا بود!. فقیر حقیر البته معتقدم آشی که آمریکا در تهاجماتش منجمله در افغانستان و عراق پخته بدجوری باعث اسهال میشود وباعث میشود در خیلی از موارد سراسر سرزمین مورد هجوم قرار گرفته به نجاست کشیده شود و امیدوارم چنین آشی برای ایرا ن پخته نشود و همانطور که سعدی گفته است:
کار هر بز نیست خرمن کوفتن
گاو نر می خواهد و مرد کهن
و همه گروههای سیاسی تقریبا اعلام کرده اند خرمن کوفتن را نه بزدراز ریش و کلاه سیلند بر سر عموسام بلکه گاو نر و مرد و البته زن کهن ایرانی انجام دهد اما شما هم لطف نموده و در یاداشتهای بعدی و نامه های بعدی تان اشاره بفرمائید که فارغ از ماجرای حمله یا عدم خمله آمریکا خباثت و جنایت و سرکوب از ذات و بنمایه و ریشه واعماق این رژیم پلید مذهبی میجوشیده و می جوشد و خواهد جوشید و «شرط» خدا نکرده تهاجم آمریکا یا هر دولت دیگر به خاک ستمدیده و مردم رنجدیده و شریف ما در گام اول«مبنا»ی وجود داشتن همین جمهوری سیاه و همین آخوندهای سیاهکار هستند و اگر اینها این بساط را پهن نکرده بودند هیچکس سودای حمله به ایران را در سر نمی پروراند و بقول معروف ...زیادی نمیخورد. و السلام پانزدهم اکتبر المبارک سال دو هزار و هشت هجری فرنگی
نامه اقای گنجی را در لینک زیر بخوانید